مظلوم نمایی یهود در سینما

آنچه مشخص است اینکه اسرائیل از 15 مه 1948 به بعد، یک کشور است. کشوری قدرتمند که برای بسط نفوذ و قدرتش، ابزارها و وسایل مختلفی در اختیار دارد. ابزارهایی که به واسطه آنها قادر است تفکرات مورد نظر خویش را به سرتاسسر دنیا منتقل کند و به این طریق، ثروتی باورنکردنی کسب کند.

در حال حاضر پدیده صهیونیسم برای اسلام و در مواقعی برای کلیت جهان بشری، امری مهم و خطیر قلمداد می شود. صهیونیسم با تلاش های بی وقفه و زیرکانه خود به دنبال گسترش سیطره ایدئولوژی مورد نظر خویش بر سرتاسر دنیاست. در این میان بروز ضعف و تفرق در میان کشورهای اسلامی موجب می شود تا صهیونیسم قدرت بیشتری برای نفوذ پیدا کند. مسلما اینگونه حوادث همگی به نفع یهود و صهیونیسم است. کشور اسرائیل با تلاش صهیونیسم متولد شد و روز به روز بر قدرت خود می افزاید و تلاش می کند تا حقانیت و رسمیت خویش را به تمامی دنیا ثابت کند. لازم به ذکر است که میان آرزوها و اهداف صهیونیسم و تعالیم مربوط به کتاب عهد قدیم، مشابهت های زیادی وجود دارد و به همین خاطر می توان یهودیت و صهیونیسم را در کنار یکدیگر نیز به کار برد.

یهودیان باور دارند که قوم برگزیده ی خداوند هستند و حتی بالاتر از آن، بنی اسرائیل خود را فر زندان خدا می دانستند. به این ترتیب همین باور موجب شده تا در طول تاریخ برای اثبات خویش دست به هر اقدامی بزنند. یهودیان از اعتماد بالایی به قوم خودشان برخوردارند و تصور برتر بودنشان موجب شده تا به طرق گوناگون، خود را به دنیا نشان دهند و به دنبال اثبات برتر بودنشان در اذهان جهانیان می باشند. به همین خاطر به گسترش و توسعه ایدئولوژی موردنظر خود اعتقاد راسخ دارند و برای همه گیر شدن این تفکرات، راههای مختلفی می اندیشند.

اما یکی از راههای اساسی و مهمی که صهیونیسم از طریق ان به دنبال اثبات خویش است، بهره گیری از ابزار سینما و تلویزیون است. سالهاست که تسلط صهیونیسم بر کمپانی های عظیم فیلم سازی جهان، برقرار است و این شرکت ها تحت سلطه و عقاید صهیونیسم ها اداره می شوند. در چنین شرایطی، مسلما فیلم های بسیاری تحت تاثیر این تفکرات، روانه بازار می شوند. فیلم هایی که در بسیاری از موارد به طور نامحسوس و ناخوداگاه بر ذهن مخاطب اثر می گذارند و جهان بینی او را نسبت به دنیای اطراف، دچار تغییر و تحولاتی می کنند.

در محتوا و مضامین فیلم ها، هر بار از شگردی خاص برای نفوذ استفاده می شود. در بسیاری از مواقع خصلت منجی بودن برای این قوم تعریف می شود و در برخی از مواقع نیز با مظلوم نشان دادن این قوم، تلاش می شود تا حقانیت آنها در اذهان عمومی جهان تثبیت شود.

به طور مثال در فیلم سینمایی اخیرمردان ایکس(2011) :« درجه یک» یا کلاس برتر ، با بازی مایکل فاسبندر درنقش «اریک» و جیمز مک‌آووی در نقش «پروفسور چارلز ژاویر» ؛ پنجمین قسمت از سری فیلمهای مردان ایکس است. این فیلم را می‌توان شروعی دوباره برای مردان ایکس دانست. شروعی که کاملا در جهت اهداف بنیادین کمپانی فاکس قرن بیستم است.

موضوع این فیلم به این صورت است که:

از همان ابتدای فیلم با نمایش اردوگاه‌های کار اجباری شاهد مظلوم نمایی یهود هستیم. اریک، نوجوانی است یهودی که سربازان آلمانی قصد دارند او و مادرش را از هم جدا کنند در همین لحظه اریک که بسیار خشمگین شده از نیروی خارق‌العاده خود استفاده کرده ؛ که این کار موجب بازشدن حصار اردوگاه می شود . کلاوس اشمیت «کوین بیکن» که شاهد قدرت خارق‌العاده اریک است سعی می کند تا به راز قدرت وی پی ببرد که در همین بین با بیرحمی تمام مادر اریک را می‌کشد. همزمان با این حادثه ماجرای آشنایی چارلز ژاویر و ریون «جنیفر لارنس» که آنها نیز از نیروی ما فوق بشری برخوردارند ، در آن سوی دنیا یعنی «وست چستر» نیویورک نشان داده می‌شود. سپس شاهد جستجوی اریک برای پیدا کردن اشمیت و تلاش اشمیت برای به قدرت رسیدن در جهان می باشیم که در این بین چارلز و اریک با هم آشنا شده و پس از اتحاد با یکدیگر تصمیم می‌گیرند از قدرتمند شدن اشمیت جلوگیری کنند...

چندان قابل باور نیست که «مردان ایکس: درجه یک» با بودجه ای بالغ بر 160 میلیون دلار فیلمی باشد،که صرفا برای تفریح و سرگرمی عده ای ساخته شده باشد و هیچ تفکر خاص و هدفداری پشت این هزینه بسیار بالا وجود نداشته باشد. فیلمی که ابتدای آن با مظلوم‌نمایی یهودیان آغاز می‌شود و انتهای آن به پیروزی فردی یهودی چون اریک می‌انجامد، قطعا فیلمی است در راستای اهداف صهیونیست‌ها. البته برای قضاوت در این مسئله نباید تنها به این نکته اکتفا شود و به نکات دیگری نیز می‌توان اشاره کرد.

در این فیلم نیز همانند چهار قسمت قبلی کاراکترهایی وجود دارند که هر کدام از نیرویی خاص برخودار هستند ولی آنچه که در انتهای فیلم باعث موفقیت کاراکترهای مثبت می شود سه نیروی "ذهن خوان" ( چارلز ) ، "تغییر شکل‌پذیری" (ریون) و "تخریب" (اریک) است و قوای تمام "ایکس من‌ها" در مقابل اتحاد این سه نیرو تقریبا بی اثر است .

این سه نیرو را می توان نماد سه عنصر موثر در قدرت یافتن آمریکا و در کنار او صهیونیسم، در جهان دانست. نیروی "تخریب" نمادی از قوای نظامی و نیروی "ذهن خوان" نماد سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی است؛ ولی برای بررسی بهتر نیروی "تغییر شکل پذیری" باید توجه شود به کلمه mystique؛ نامی که "ریون" برای خود انتخاب می‌کند که به معنای جذبه معنوی، فریبندگی و افسون است.

سالهاست که صهیونیسم مسیحی با کمک های بی شائبه آمریکا، با بهره گیری از رسانه های تبلیغاتی خود و در راس آنها هالیوود ، به فریب مردم دنیا و تغییر فرهنگ ملت‌ها و قالب کردن فرهنگ و تفکرات مورد نظر خود، پرداخته است.

در بخشی از پروتکل 24 گانه صهیون آمده است : «گوییم‏» بدون کمک متخصصان ما قادر به اندیشیدن و درست فکر کردن نیستند ، آنها کوته بین‏تر از آنند که ضرورت ایجاد آنچه را که ما در روز تأسیس‏ پادشاهى خود به وجود خواهیم آورد را دریابند.

در قسمت دیگری از این پروتکل آمده است : " ما از سر تا پا قدرت وحشتناکی هستیم که کسی را به حساب نمی‏آوریم و از کسی نمی‏ترسیم تا بخواهیم از او نظر خواهی کنیم . ما همیشه و در هر زمان آمادگی آن ‏را داریم که هر کس کلمه‏ای از روی اعتراض بر زبان آورد ، فورا او را له کنیم و از میان ‏برداریم تا ثابت کنیم که امور«گوییم» را در دست گرفته‏ایم و مایل نیستیم حکومت خودرا با کسی تقسیم کنیم .... «گوییم» مانند رمه‏ای از گوسفند هستند و ما چون گرگ ؛ و روشن است که وقتی گرگ‏ به گله گوسفندان می‏زند ، چه بلایی بر سر آنان می‏آید."

نکته بسیار جالبی که جا دارد در اینجا به آن اشاره کنیم نقش کمرنگ آدمهای عادی ، و احمق و بی عرضه نشان دادن آنها در فیلم مورد نظر است. با توجه به این نکته و مطالبی که در پروتکل صهیون آمده است می توان پی برد که چرا در فیلم مردان ایکس، اریک پس از شکست اشمیت ، تمام بشریت را دشمن مردان ایکس بیان کرده و سعی دارد قوای آمریکا و شوروی را نابود کند. با وجود چنین شرایطی این تصور در ذهن ایجاد می شود که صهیونیسم، مقاصد و اهداف خود را تمام و کمال بر استعمارگری همچون امریکا نیز تحمیل کرده و این قدرتمندی را داشته تا قدرت بزرگ دنیا را نیز به خدمت خود درآورد.